شعر در مورد دورویی ، شعر مولانا و فروغ درباره نقاب و تظاهر به دینداری و نفاق

شعر در مورد دورویی

شعر در مورد دورویی ، شعر مولانا و فروغ درباره نقاب و تظاهر به دینداری و نفاق
شعر در مورد دورویی ، شعر مولانا و فروغ درباره نقاب و تظاهر به دینداری و نفاق همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.

شعر در مورد دورویی

تو چون کرکس، به مشتی استخوان دلبستگی داری
بنازم همت والای بـاز و بی نیازیها
به میدانی که می بنـدد پای شهسـواران را
تو طفل هرزه پو، باید کنی این ترکتازیها
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دورویی انسانها

خسته ام از این همه نامهربانی
خسته ام از این همه فقر صداقت
تزویر و دورویی شده شام و نهاری
ندارد مرد و زن هر دو گرفتار
اسیرش گشته هم کارمند و شهردار
اسیریم از رفاقتها فقیریم
چون به دنبال شیاطین هی دویدیم
خدایا بر دل ما نور افکن

شعر در مورد دورویی و ریا

فصل من
فصل خزان نیست
دورویی نمی دانم
ساده با تو
از قرار عشقمان گفتم
و خفتم
تا اگر خواهی
بیدارم کنی
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دورویی و دروغ

ندارم چشم من، تاب نگاه صحنه سازیها
من یکـرنگ بیزارم، از این نیـــرنگ بازیها
زرنگی، نارفیقا! نیست این، چون باز شد دستت
رفیقان را زپا افکندن و گـردن فرازیها
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دورویی عشق

آنکه با هر ساز دگران او نیز ساز زند
اندرونش سازی جداست لیک دم نزند
راه و رسم چرب زبانی من ندانم
یکرویم نتوان به دورویی خود کشانم
گر ز اهل معرفتی زمن مخواه
تاکُنم با دغل هر دو دنیایم تباه
دورویی آخر،عاقبتی ندارد
میندیش بر سرت تاجی گذارد

شعری در مورد دورویی

کسانی که از شنیدن
هر حرف حقی
خشمگین می شوند
همه زندگیشان
بر دروغ استوار است
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد دورویی

خستــــه ام از تمــــام بــاور هـــا . . .
خستــــه ام از تمــــام نــــگاه هـــا . . .
از حـــرفهـــا . . پــچ پــچ هــــا . . .
کـــاش دنیـــــا رنـــگ عـــوض کنـــد
کـــاش بـــاران ببـــارد و بـــا خـــود ایـــن دورنگیـــــها
دوروییــــها را بشــــویــد . . .
مـــن دلـــم دنیــــای تـــازه
فکــــر تــــازه
هــــوای تـــازه میخــــواهــــد . . .
⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه در مورد دورویی

آینه ی دورویی اند
الهه ی پررویی اند
آتش افروخته اند
خرمن دل سوخته اند
عشق رابازی می کنند
کی عشقبازی می کنند …

بیت شعر در مورد دورویی

خسته ام از این همه نامهربانی
خسته ام از این همه فقر صداقت
تزویر و دورویی شده شام و نهاری
ندارد مرد و زن هر دو گرفتار
اسیرش گشته هم کارمند و شهردار
اسیریم از رفاقتها فقیریم
چون به دنبال شیاطین هی دویدیم
خدایا بر دل ما نور افکن
خسته ام از مردمان کوی و برزن
⇔⇔⇔⇔

شعر نو در مورد دورویی

هرکه دیدیـم
بحفظ گله از گرگان بود
قصد قصاب دگر ،
مقصد چوپان دگر است
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد نفاق و دورویی

بر در میخانه عشق ای ملک تسبیح گوی
کاندر آن جا طینت آدم مخمر می‌کنند
صبحدم از عرش می‌آمد خروشی عقل گفت
قدسیان گویی که شعر حافظ از بر می‌کنند

شعر درباره دورویی

شیخـــی به زنی فاحشـــه گفتـا مستی
هـــــر لحظـــه بـه دام دگـــری پــا بستی
گفتــــ شیخـــا هـــر آن چه گویی هستم
آیا تــــو چنــان کـــــــه می‌نمایی هستی
⇔⇔⇔⇔

شعر کوتاه درباره دورویی

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر می‌کنند
چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند
مشکلی دارم ز دانشمند مجلس بازپرس
توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می‌کنند
⇔⇔⇔⇔

یک بیت شعر در مورد دورویی

هرکه با پاکدلان صبح و مسایی دارد
دلش از پرتو اسرار صفایی دارد
زهد با نیت پاک است نه با جامه پاک
ای بس آلوده که پاکیزه ردایی دارد…

شعر نو درباره دورویی

همه دنیا شده از مکر و دورویی و دغل
به همین شرح عزیزان بنویسید غزل
تو که از پشت به من ضربه زدی مسعله نیست
در جهان هر عملی داشته یک عکس العمل
همه دلسنگ تو دلتنگ رسیدن تا عشق
مرگ در نزد تو زیباست که اهلی ز عسل

Comments

Popular posts from this blog

شعر در مورد نماز ، جمعه و جماعت خواندن و نماز کودکانه و ریا از مولانا

تعبیر خواب بهم خوردن نامزدی ؛ معنی بهم خوردن نامزدی در خواب ما چیست

شعر در مورد طلوع خورشید ، طلوع صبح از سعدی و مولانا