شعر در مورد زجر ، کشیدن و زجر عشق و پدر و مادر زجر کشیده

شعر در مورد زجر

شعر در مورد زجر ، کشیدن و زجر عشق و پدر و مادر زجر کشیده
شعر در مورد زجر ، کشیدن و زجر عشق و پدر و مادر زجر کشیده همگی در سایت پارسی زی.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
زجر عبرت نیست تنبیه سماجت پیشگان
لب گزیدن نشکند دندان اظهار طمع
در خور جان کندن از اغراض می باید گذشت
عمرها شد مرگت از پا می کشد خار طمع
⇔⇔⇔⇔

شعر در مورد زجر

دلم رفت و ندیدم روی دلدار
فغان از این تطاول آه از این زجر
وفا خواهی جفاکش باش حافظ
فان الربح و الخسران فی التجر

شعر زجر

نارفیقان، عوض مزد به ما زجر دهند
گرچه خم گشت ز بار رفقا! شانه ما
دوست خون دل ما خورد به جای می ناب
در عوض زهر بلا ریخت به پیمانه ما
⇔⇔⇔⇔

شعر زجر کشیدن

فضلست اگرم خوانی عدلست اگرم رانی
قدر تو نداند آن کز زجر تو بگریزد
تا دل به تو پیوستم راه همه دربستم
جایی که تو بنشینی بس فتنه که برخیزد
⇔⇔⇔⇔

شعر زجر عشق

خشن پوشی گزیدم بهر زجر نفس، ازین غافل
که آتش فربه از پیراهن خاشاک می گردد
مخور چون غنچه گل از نسیم صبح، دم صائب
که جمعیت به گرد خاطر غمناک می گردد

شعر در مورد زجر

عشاق تو را زجر پیاپی نتوان کرد
مستان تو را جام دمادم نتوان داد
بر چشم تو نتوان نظر از عین هوس کرد
آهوی حرم را به خطا رم نتوان داد
⇔⇔⇔⇔

شعر زجر می کشم

گر خلق بخندندم ور دست ببندندم
ور زجر پسندندم من می نروم زین کو
از مردم پژمرده دل می شود افسرده
دارد سیهی در جان گر زرد بود مازو
⇔⇔⇔⇔

شعر زجر جدایی

امروز در این مصر از این یوسف خوبی
بی زجر و سیاست شده هر گرگ شبانی
صد پیر دو صدساله از این یوسف خوش دم
مانند زلیخا شده در عشق جوانی

شعری در مورد زجر

گرک هوس را به عنف دست ببستیم و دم
مرغ هوا را به زجر بال و پر انداختیم
معنی بی اصل را نقش بشستیم پاک
صورت ناجنس را از نظر انداختیم
⇔⇔⇔⇔

شعر زجری

گر بنده می نوازی و گر بنده می کشی
زجر و نواخت هرچه کنی رای رای تست
گر در کمند کافر و گر در دهان شیر
شادی به روزگار کسی کاشنای تست
⇔⇔⇔⇔

شعری در مورد زجر کشیدن

به خاطر تو
در باغهای سرشار از گلهای شکوفنده
من
از رایحه بهار زجر می کشم!

شعر زجر عشقی

اگر دوست داشتن
به معنای زجر کشیدن است
به معنای تعلق نداشتن به خود
و برده ی دیگری شدن
نمی خواهم دوست بدارم
⇔⇔⇔⇔

شعر در وصف زجر

یا رب مرا یاری بده ، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم ، زجرش دهم ، خوارش کنم ، زارش کنم
از بوسه های آتشین ، وز خنده های دلنشین
صد شعله در جانش زنم ، صد فتنه در کارش کنم
⇔⇔⇔⇔

شعر درباره زجر می کشم

در پیش چشمش ساغری ، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم ، وز غصه بیمارش کنم
بندی به پایش افکنم ، گویم خداوندش منم
چون بنده در سودای زر ، کالای بازارش کنم

شعر زجر جدایی ها

گوید میفزا قهر خود ، گویم بخواهم مهر خود
گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای ، چابکتر از پروانه ای
رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم

Comments

Popular posts from this blog

شعر در مورد نماز ، جمعه و جماعت خواندن و نماز کودکانه و ریا از مولانا

تعبیر خواب بهم خوردن نامزدی ؛ معنی بهم خوردن نامزدی در خواب ما چیست

شعر در مورد طلوع خورشید ، طلوع صبح از سعدی و مولانا